کد مطلب:50398
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
در صورتي كه پيامبران از گناه و اشتباه مصون اند، چرا در قرآن چندين مرتبه به پيامبر اكرم (ص) امر و نهي شده است؟
معمولاً وقتي ما واژه هاي استغفار و مغفرت را مي شنويم، معناي آمرزش گناهان و ايمني از عذاب الهي به ذهن تداعي مي شود؛ در حالي كه اين معنا يكي از مصاديق معناي استغفار است و دايره آن تنگ تر و محدودتر از معناي اصلي و اصطلاح قرآني آن است (و امروزه همين معنا ميان ما متداول مي باشد). اين واژه در قرآن كريم معناي وسيع تري دارد كه هم شامل معناي نخست مي شود هم موارد ديگري را در بر مي گيرد. در كتاب «مفردات راغب» كلمه «غَفْر» اين گونه معنا شده است: اَلْغُفُر: الباسُ ما يصونه عن الدنس؛ يعني، پوشاندن هر چيزي كه فرد يا شي ء را از آلودگي ها، نقص ها، ضررها و كاستي ها محافظت نمايد. ازاين رو به نوعي زره كه جنگجويان به تن مي كردند «غِفاره» گفته مي شود؛ زيرا اين پوشش، فرد را از آسيب هاي دشمن مصون نگه مي دارد. حال اگر كسي از خداوند متعال بخواهد كه به او نيرويي عطا نمايد كه به وسيله آن به هيچ باطلي گرايش پيدا نكند و از تأثير هواي نفس مصون بماند، يا در قضاوت از تبليغات و وسوسه هاي طرفين دعوا مصون بماند، اين نيز نوعي استغفار است؛ چون اين نيز نوعي پوشش است كه به فرد مصونيت مي بخشد. همه افراد مخصوصاً انبيا و اوليا(ع) نيز براي اين كه از لغزش ها ايمن باشند نيازمند چنين استغفاري اند. اين نوع استغفار با عصمت انبيا منافاتي ندارد. آنچه با عصمت سازگار نيست، اين است كه فرد با اوامر الهي مخالفت كند. بنابراين هميشه لازمه استغفار اين نيست كه فرد گناهي انجام داده باشد و براي اين كه از عذاب الهي در امان باشد استغفار نمايد؛ بلكه گاهي مرد با اين كه معصوم است، خود را نيازمند استغفار و استمداد الهي مي بيند. در آيه اي كه شما به آن اشاره كرده ايد، استغفار به معناي دوم آن مي باشد. براي مطالعه بيشتر ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 115. از زاويه اي ديگر گفتني است كه: به هر ميزان كه انسان به خدا نزديك تر شود و او را بهتر بشناسد، خود را در مقابل او كوچك تر و عاجزتر مي بيند و بيشتر احساس مي كند كه در انجام وظايف كوتاهي كرده است، ازاين رو براي انجام برخي از كارها - كه گناه نيست ولي نوعي ترك اولي به شمار مي رود - خود را مستحق عذاب الهي مي بيند و همه اينها از مقام شامخ الهي و علو ذات ربوبي و عظمت و جلال دستگاه الهي ناشي مي شود. به تعبير ديگر رابطه فرد با خدا آن قدر ظريف، لطيف، رقيق و عالي مي شود كه اموري را كه براي ما گناه نيست، او براي خود گناه مي داند و با استغفار از خداوند متعال مي خواهد كه آنها را بپوشاند و او را از عذاب مصون بدارد. در روابط ميان افراد هم اين امر بسيار محسوس و ملموس است. هر قدر دو فرد به هم نزديك بوده و به هم علاقه بيشتري داشته باشند، نحوه رابطه آنها ظريف تر و دقيق تر مي شود. آن دو به نكاتي توجه ميكنند كه در رابطه با افراد ديگر به آنها توجه نمي شود. رابطه انسان با خدا از اين جهت شبيه رابطه انسان و طبيعت است. هر قدر انسان طبيعت را بيشتر بشناسد، براي او مجهولات بيشتري رخ مي نمايد و به عجز خود در شناخت راز هستي بيشتر پي مي برد و خود را در مقابل آن ناتوان تر مي بيند. نكته آخر اين كه ترك اوامر الهي معصيت مي باشد اما از آنجايي كه پيامبر اكرم(ص) و ساير معصومين(ع) مانند عموم مسلمانان از جانب خداوند متعال تكاليف و وظايفي دارند، آنان نيز مشمول اوامر و نواهي الهي مي شوند و خداوند متعال به آنان نيز امر و نهي مي كند و اين خلاف عصمت نيست. آنچه خلاف عصمت مي باشد معصيت است؛ يعني، فرد بر خلاف اوامر الهي عمل كند. اين كه خداوند متعال به پيامبران امر و نهي مي كند، دليل معصوم نبودن آنها نمي شود.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.